رنگشان کرده ای در میان صغحه مقوایی
آدمک ها در میدان ایستاده اند
سوت می کشد در سرت
میدان بی سابقه آغاز می شود
رژه می روند از مقابل پرچم
زنت
کودکت
کوچه ات
خانه ات
از محوطه کنارشان می زنی
صفحه مقوایی وارونه می شود
آدمک ها غلط می خورند
راه گریزی نیست
با یک پاس بلند...
کدام کلمه را پاس خواهند داشت؟
چشمت را گلوله ای کرده ای
- میان صفحه رها -
آدمک ها از میان میدان عبورت می دهند
از خط می گذری
به میان هیاهو می رسی
کلمه می شوی:
روی دهان زنت
کودکت
کوچه ات
خانه ات...
سوت می کشد در سرت
از حرکت ایستاده ای
آدمک ها جریمه می شوند
این خمره زرد رنگ زیر پایشان خالی است
لیز می خورند روی صفحه
- دراز کش ایستاده اند -
رنگ زرد رنگ خوبی نیست
باید قرمزشان کنی
باید این صورت
باید این سیلی
باید این قرمز
زنت دوباره میان صفحه آمده
کودکت نیز هم
کوچه ات ...خانه ات ...
صفحه به هم می ریزد
باید از زمین خارج شوی
دوباره به صفحه بر می گردی
آدمک ها را کنار می زنی
دروازه ها را
خطها را
جریمه ها را
خانه ات را میان صفحه می چینی
سایه ات را بیرون خط می گذاری
خودت را میان چارچوب آویزان
زنت را میان محوطه جریمه
کودکت را کنار تیر
کوچه ات را ...خانه ات را...
صدای آدمک ها عذابت می دهد
باید از صفحه
باید از زمین خارج شوی...
با تمام میل مرسی تم
سلام آقای شهرجو خسته نباشید . امیدوارم که همیشه سالم و تندرست باشی برات آرزوی موفقیت دارم . ببخشید که دیر به دیر سر می زنم .
سلام...من نمی دونم
گرچه زندگی با درد و غم همراه است اما مسیر از شادمانی بسیار نیز خالی نیست
اگر دنیای خود را فرو ریخته یافتی تکه های سالم را برگیر و به راه ادامه بده چون در پایان ارزوهایت را براورده خواهی یافت و یه یاد داشته باش!
که در پایان همین فراز و فرودهاست که یکدیگر را توازن می بخشند
بگذار اشک هایت جاری شوند بگذار گل لبخند بر لبانت بشکفد
اما تسلیم هرگز ! هرگز!هرگز!
به یاد ار که در تو نیرویی است که نوید واقعیت یافتن رویا هایت را می دهد
حتی ان زمان که بسیار دور می نماید
سمت دریاتان آبی تر..
آقای شهرجو عزیز .. تلخی خاصی در شعرتان احساس کردم
خصوصا از ..
خانه ات را میان صفحه می چینی
سایه ات رابیرون خط می گذاری
خودت را میان چارچوب آویزان ..
تا به آخر..
اول در یک نگاه فکر کردم که تاثیرات باخت در فوتبال بوده که شما اینچنین سرودید اما فکر میکنم نگاهی دیگر در این شعر
هست که تلخ تر از این حرفهاست..
دلم میخواست ارتباط بعضی از خطوط رو میفهمیدم..
قلمتان جاری دوست عزیز ..
منتظر حضورتان هستم ..
سلام .... خواندم .....و سعی کردم همه چی رو به هم ربط بدم .... نگاه جالبی بود .... من هم به روزم ....
ُسلام یداله شهرجوی عزیز! از نظرت ممنون . شعرتان زیبا بود و خواندنی البته کمی دردآور. تکرار زن و کودک و کوچه و خانه در شعر جا افتاده و زیبا بود. در ضمن یک اشکال تایپی هم در سطر این خمره زرد رنگ .... وجود داشت. مانا باشی و روشن
سلام به یدالله شهرجوی عزیز/ یک کار جدید گذاشتم و آمدم تا دعوتت کنم به خواندنش اگر حوصلهای بود و وقتی...
قربانت
حمزه صالحی
درود آقای شهرجو
نامت آشنا ودل نوشته هایت زیبا
از همدوره ایهای تربیت معلم شما بوده ام
وبرای مسابقات شعر وقصه کشور ی با هم رفته ایم یادش به خیر .آن روزها زود به زود به دلم سر میزدم ولی این روزها ...
از با شما بودن لذت میبرم . من هم چندان دور نیستم.
سلام یداله شهرجوی عزیز! با کار تازه ی (هی «او» !) به روزم و منتظرت ... مانا باشی
به نام خالق فرصت ها
سلام
دوست عزیز
به نظر من کلا این نیز بگذردو تنها اشکالی که من یافتم فقط یک کلمه بود که اشتباه تایپ شده بود.
مشغله های فکری من به روز شد. در انتظارتان هستم.
سلام شهرجو بسیار منترم خیلی وقت است کارتون رو هم یه چیزی در بارش می نویسم فعلا بای در اولین فرصت
سلام آقای شهرجو ... لطفا برای ارسال کتابها یتان با من تماس بگیرید.
سلام دوست و استاد عزیز ! می بینم که تب جام جهانی شما را هم گرفته ! بسیار زیبا بود ...
سلام.کرتونو خوندم.میخونم و بر میگریدم.باید مفصل بخوانمش.
سلام دوست عزیز. باید ازمین خارج شوی ... کجا باید رفت ؟
سلام
در دوستی با سابقه نیستم
اما دست مریزادُ تا کلمه آغاز ترک شود
در پناه خدا تو بمان و زنت و کودکت و....
سلام یداله عزیزم . برای همراهیت ممنونم. این دفعه برای عرض ادب و خدا حافظی خدمت رسیدم .با آخرین یادداشت و آخرین شعر وبلاگستان را ترک می کنم. از دوستی با شما در این مدت خوشحال شدم .منتظر آخرین وداع هستم
سلام...
ممنون از آمدنت و فکر می کنم یک چیزهایی دارد دور و برمان پوست می اندازد.
کار ما چیست وقتی همه چشم دارند یا چه می دانم همه این روزها لیسانس اظهار نظر گرفته اند... ما... من و تو نوعی...
باید و باید برای چگونه و چه دیدن به دور و برمان کمک کنیم...
اینها را نوشتم که بگویم که کارت را در آوردن همین پیرامون با یک لنز دیگر می ستایم...
سلام
خوندم - سیو کردم دربارش حرف دارم تابعد هجووووووووووم
با سلام. لطفا سر بزنید
سلام . با تشکر از لطف شما و اینکه وقت گذاشتید و به وبلاگم سرزدید. از وبلاگ خوبتون استفاده کردم . موفق و پیروز باشید.
سلام شعر غمگینی بود اما بسیارگفتنی داشت و تلخی غم رامیشد چشید از واژ ه های مردی در سرگردانی روح
زیبا بودو غمگین
منمونم که خبرم کردید
موفق و شاد باشید
از بابت کتاب هم ممنونم دستتون درد نکنه رسید.
فکر می کنم قبلن هم پیام گذاشته بودم به هر حال شرمنده فرمودید. خدا به ما هم توفیق جبران بدهد/ یاعلی
سلام
مرسی عزیزم عالی بود.
برقرار باشی.
سلام دوست گرامی...
ممنون از حضورتان...
صدای آدمک ها و حتی بعضی وقتها وجود آدمک ها خسته کننده است...
شاد باشید
فقط میخانم و لذت می برم...هیچ حرفی نیست...
سلام
همه ایستاده بودیم ولی ...
به روز بودم !
باید از صفحه
باید از زمین خارج شوی ....
این قسمت بسیار کوبنده بود . ممنونم
سلام * راجع به این کار :
بعضی جاها زبان از نورمش زده بیرون مثلا ْ چرا راه گریزی نیست چرا فرار را به جای گریز نیاوریم سالی چند بار از واژه ی گریز استفاده می کنیم
بعضی جاها هم محتوا زده بیرون مثلا ْ صورتی که سرخ می شود
در فرصت مناسب می خوانم. بدرود
سلام/مثل همیشه زیبا و پر معناست.
زمان زمانه عجیبی ست
به کدامین سو می بایست رفت.
سلام !
از خوندن شعرتون لذت بردم...این نبرد تن به تن...
اما من حس کردم یه جاهایی زیادی توضیح می ده یا یه جاهایی زبان - و نه حس - از شعریت خارج می شه... و البته بسیار دلنشینه ! باید ببخشید و
روزگارتان به خیر
سلام !
از خوندن کارتون لذت بردم و
فقط یه جاهایی حس کردم کار از لحاظ زبان - و نه حس - از شعریت خارج شده یا یه جاهایی زیاد توضیح می ده.
ببخشید و
روزگارتون به خیر
سلام یداله عزیز
در اولین فرصت با شما تماس می گیرم.شعر را هم می خوانم و باز می گردم.شاد باشی و پیروز
با احترام سروش سمیعی
سلام
آقا ای کتاب شما کجا گیر اتات ما که خسته بودیم
با عشق و ارادت
برای حرکتی خود جوش و فرستادن نامه ای در مورد همین حرکت از شما در خواست می شود در کوتاه ترین مدت آدرس و یا صندوق پستی خود را به همین میل بفرستید تا شما دوست و شاعر گرامی و هم نسلم نیز از این حرکت آگاهی یابید
حرکتی که بعد سیاسی ندارد و هیچ خط مشی سییاسی نیز را در بر نگرفته .
با عشق و ارادت
روح الله محمدی
مانی
شاهین شهر
سلام شاعر جنوب
سلام ما ار به مدهای اشفتگی برسانید...
کار تازه تان را به وقت می خوانم
از دعوتتان متشکر
و از نظرتان هم...
یک سئوال
چه طور از تردیدهای چاپ یک کتاب رها شدید
چه طور می شود به این نتیجه رسید که چاپ کتاب درست است یا غلط
اگر راهنمایی ام کنید سپاسگذار می شوم.
رو به راه بماتنید
سلام شهر جوی عزیز بروزم .....تا بعد
درود .کوچه های خالی خیال .پاک همه چیز را از دیروز به امروز آورده ایم .از سر زدنت سپاس
سلام دوست گرامی
به روزم و منتظر حضورتان
شاد باشید
سلام دوست عزیز . خوبی . شعر بسیار خوبی بود با فضایی خاص . واقعا از انبساط بی رویه دنیا من هم خنده ام می گیره . بسیار زیبا بود . قربانت
سلام
_______
تازه های ادبی به روز شد.
____________________
چشم انتظارتون هستم
____________________
یاعلی
سلا
فکر می کنم دومین باره که میام
تصویر هات جالبن . سر بزن هجوووووووووووووووووووووووووم
سلام
_________
خوشحال شدم سرزدید
ممنون از حضور سبز شما
موفق باشید
*****
یاعلی
جیک جیک جیک جیک
جورابم کو !
سلام ...با یک سپید ویک غزل به روزم ...سربزن ..ممنون
دوست عزیز سلام
به روزم با آخرین شعرم با نام عزیمت .
ممنون اگر سر بزنی و نظرت را در مورد آن بگویی
با تشکر
چه کسی خیابان خاطرم را خط خطی کرد تا تو آرام بر آن قدم بگذاری؟
سلام شهرجوی عزیز.شعرت را دارم می خوانم.بازهم خواهم خواند..نمی دانستم به روز شده ا ی وگرنه زودتر...موفق باشی
سلام . کارتان خیلی خوب بود . خیلی تبریک